دنیای غریبی بعضی موقع ها کاری می کنی یا تصمیمی می گیری که به نظر بهترین کار ممکنه ولی بعدا متوجه می شی چه اشتباه بزرگی مرتکب شدی .
ما هف هشت تا دوست بودیم که تمام دوران دبیرستان با هم بودیم چندتامون دانشگاه قبول شدن و بقیمون رفتیم خدمت .
بعد خدمت اکثر روزهای تعطیل با هم بیرون می رفتیم تو دل طبیعت روزهای خوبی داشتیم یادش بخیر.
این وسط کیوان دوستای پیدا کرد بود که چندان اسم و رسم درستی نداشتن و بیشتر وقتش با اونا می گذروند .کم کم متوجه شدیم که کیوان سیگار و تریاک مصرف میکنه. خودش می گفت تفریحی ولی این حرفا نبود .
بچه ها خودشون کنار کشیدن منم عین اونا کمتر سراغ کیوان می رفتم .
دیروز بعد یک سال محمد دیدم از کیوان پرسیدم می گفت کارش از تریاک گذشته دیر یا زود به تزریق می رسه می گفت از نظر پدر کیوان ما رفقای نیمراه بودیم.
راستش از خودم بدم اومد که از ترس گرفتار شدن توی اون منجلاب یکی از بهترین دوستام با اون اشغالا تنها گذاشتم .
"خدایا کمکم کن رفیق نیم راه نباشم و بتونم بهترین تصمیم بگیرم."
عید فطر مبارک
نظر یادتون نره
|
سلام.وبلاگ زیبایی بود.منم کام ورودی ۸۲ آزاد هستم.به من هم سری بزنی خوشحال میشوم.